به گزارش مجله خبری نگار، در میانه روزمرگیهای مردم و در هر جمعی که صورت میگیرد، یک حرف مشترک است!
دانشگاه باشد یا مدرسه، تاکسی یا اتوبوس، بقالی و خرازی باشد یا آزمایشگاه و آرایشگاه، بانک و نانوایی یا هر فروشگاه دیگر، فرقی نمیکند. فصل، فصل گفتگو است.
آنقدر پرشور که هر جا میروم، دقیقتر میشوم و همه حواسم را به اطرافم متمرکز میکنم تا بهتر و بیشتر بشنوم.
مردم از حسرتشان و از نگرانیهایشان میگویند. از پرواز ابدی رییس جمهور شهید و نیمهتمام ماندن خدمت به این مردمی که دوستشان داشت، یکی از آن غم و افسوسهایی است که در سوز صدای افراد هویداست، از دل سوخته رهبر میگویند و در آخر هم با یک نفس عمیق و گفتن جمله «حیف شد!» به سراغ بحث انتخابات میروند.
فضای بصری شهر هنوز انتخاباتی نشده، اما برعکس هر دورهای که فضا را به این سمتوسو میبردند و مردم نیز با همان مسیر همراه میشدند، این دوره، اما از درون ملت چیز دیگری میجوشد!
مدیران ستادهای انتخاباتی نامزدها در کرمان تازه معرفی شده و هر کدام از نیروهای آنها سرگرم راهاندازی ستاد و بررسی کموکسرها هستند، میخواهند معرفی خود را برای مردمی آغاز کنند که خیلی قبلتر و هوشمندتر از هر زمان دیگری نبض انتخابات را به دست گرفته و صحنه را برای حماسه باشکوه حضور خود آماده میکنند.
دلشان شکسته، دیدن جای خالی سید صادق و رئیسی مظلوم در میان نامزدهای انتخاباتی برایشان سخت و طاقتفرسا است، اما سرشان را پایین انداخته و گوشهایشان را به سمت وعدههای داوطلبان گرفته تا بررسی کرده و ببینند کدام یک برایشان مثل ابراهیم میشود، دنبال مشکلاتشان میدود و برای حل آنها از جانش میگذرد!
واقعیت این است که من هم هنوز به دنبالش میگردم و امیدوارم با روشنگریهایی که صورت میگیرد، جلوه خدمت را در چهره یکی از نامزدها ببینم و با یاد شهید جمهور، رئیس چهاردهم را انتخاب کنم ...